dinsdag 10 september 2013

قضاوت های نادرست و بی انصافانه در مورد شورای ملی

 
دیروز لینکی از کاربری در سایت مشاهده کردم که گویا روابط عمومی‌ شورایِ ملی‌ ایران از تمام هم میهنان علاقمند جهت همکاری، دعوت به عمل آورده بود که عده ای باز به تمسخر پرداخته  و ایراد های سطحی گرفته بودند.
 
 شورایی که قرار بود دربر گیرنده هر نوع تفکر و نگرش فکری باشد، مدتی پیش توسط عده ای از جمله  رضا پهلوی راه اندازی شد هر چند که بی نقص هم نبود .
  از روزی که چنین پیشنهادی مطرح گردید از همه طرف مورد حمله واقع و هزاران حرف و حدیث شنیده شد!
 
 در هر صورت  شورای ملی شکل گرفت اما قضاوت های بی مورد و نظرات نسنجیده و کاملا سطحی از سوی عده ای مشاهده شد. عده ای  بر این باور هستند که افراد داخل شورا ، بیسواد ، کوته فکر یا تند رو می باشند یا اینکه شخص شاهزاده با حضور در چنین تشکلاتی خود را سوزاند و یا از ارزش و محبوبیتش نزد مردم کاسته شد.
 
حال  جای سوال از منتقدان است که در این ٣٤ سال از سوی کدامین روشنفکر تحصیل کرده، شورایی که در بر گیرنده اکثر نگرش ها بوده باشد، موفق و تاثیر گزار بوده است ؟ چرا هر شخص یا گروهی با هر گونه نگرش فکری ( چپ ، راست، مذهبی و غیر مذهبی ) که طی این سالها در پی تشکیل  شورایی بوده  و یا قدم مثبتی برای آزادی ایران برداشته همه جوره مورد حمله سایرین قرار گرفته است ؟
اگر شخصی همانند شاهزاده رضا پهلوی هیچ اقدامی نمی کردند و تنها نظاره گر فعالیت دیگران می ماندند از ارزششان و یا بقولی محبوبیتشان کاسته نمی شد ؟
اگر شخصی یا شورایی قدمی در راه آزادی برداشت و با استبداد و دیکتاتوری مبارزه کرد و در این راه موفق نشد، باید بخاطر حرکت یا اقدام مثبتش  مورد تشویق قرار گیرد یا مورد حمله ؟  یا مثال بهتری بزنم از آن سربازانی که در جنگ ایران و عراق شهید شدند، آیا صحیح است که آنها را بی عرضه بنامیم که نتوانستند به موقع از جبهه جنگ بگریزند ؟
 
براستی در سنگ اندازی و منفی بافی همتا نداریم . در این ٣٤ سال هرگز ندیده ایم که اشخاص پر مدعی سیاسی حتی بتوانند سر حداقل ها به توافق برسند. تا به امروز ده ها شورا شکل گرفته ولی متاسفانه اکثرا ناموفق!! نکته قابل توجه اینکه همگی هدفشان آزادی و رسیدن به دموکراسی است ولی چرا هر کدام بجای اتحاد با دیگری سعی در تخریبش دارند؟!

آیا ایران تنها برای قشر خاصی است و یا به همگان تعلق ندارد ؟ چرا اینگونه می اندیشیم و اصرار داریم که عقل کل هستیم و حتما مسائل را بهتر و یا با دید باز تری نسبت به دیگران تجزیه و تحلیل می نماییم ؟ براستی تا به کی باید جهان سومی باقی بمانیم ؟
 
چرا باید از این همه بدبختی و فلاکتی که جمهوری اسلامی  طی این سالها  برایمان رقم زده چشم پوشی کرده و صرفا برای منافع شخصی و حفظ غرور حتی وجدان را زیر پا بگذاریم ؟

در آخر به امید روزی که همه ما به چنان رشد فکری برسیم که هر شورا و تشکل دموکراتی را با هر گونه نگرش فکری برای پیشبرد کار، حمایت و قلبا به فکر مردمی باشیم که لحظه به لحظه زجر را با پوست و استخوان خود لمس و تجربه می کنند.
 
 

Geen opmerkingen:

Een reactie posten