woensdag 30 november 2011

اجرای حکم اعدام در ایران !


 روزی نیست که دیگر این " تیتر " را در خبر گذاریها نبینیم !
 چرا برای ملت اینقدر عادی شده ؟ تا حدی که حتی بچه هایمان را هم برای تماشای اعدام افراد میبریم ! چه بر سرمان آمده ؟
 
پس کجاست آن احساس ایرانی ؟ پس کجاست آن غیرت ایرانی ؟
هر روز ۸ نفر ...۹ نفر ...۱۰ نفر ...۱۲ نفر ...!
سازمانهای حقوق بشر هم که در عمل کاری نمیتوانند بکنند !
ما ملت هم که میترسم کاری کنیم !
از حمله خارجی هم میترسیم که مبادا خودمان کشته شویم !
پس چه باید کرد ؟ چاره کار چیست ؟
باز هم همانند هر روز شاهد اعدام همیهنانمان به دست خودی باشیم ؟
ای وای بر ما که از ماست که بر ماست

dinsdag 29 november 2011

دعوت به پلو قیمه زعفرانی در مراسم عزاداری عاشورای حسینی



 از شما عزیزان عاشق آقا امام حسین (ع)   به صرف پلوقیمه زعفرانی با کیفیت مطلوب ( برنج صدری دم سیاه آستانه اشرفیه
 ، روغن کرمانشاه ،  زعفران مشهد مقدس ، گوسفند اهل دشت مغان ، سیب  زمینی اسرائیلی ، لیمو امانی شیراز و همینطور
 بهترین حبوبات ... با آشپز مجرب اهل قم با نیم قرن تجربه در پختن قیمه نذری آقا امام حسین (ع) و مورد تائید آیت الله جنتی ) در محیطی کاملا آرام و دلپذیر با حضور دانشمند محترم جناب دکتر محمد علی فقیهی دعوت به عمل میاوریم .


همینطور از شما عاشقان تشنه لب چایی لاهیجان با باقلوا ترکی بعد از صرف غذا پذیرایی خواهد شد .


 لطفآ به موارد زیر توجه فرمایید :
۱ : از آوردن ظرف برای بردن غذا جدا خود داری فرمایید .
۲ : هر شخص فقط اجازه دارد سه پرس قیمه پلو برای خوردن دریافت کند .
 ۳ : پوشیدن لباس مشکی الزامیست و آقایان از چند روز قبل اصلاح نکنند و
 همینطور خانمها با ابروهای بر نداشته ( مدل پاچه بزی ) و صورت بند ننداخته و بدون آرایش تشریف بیاورند.

***********************************************************
 در ضمن  تمام هزینه های برنامه قبلا از طرف فرزندان این مادران پرداخت شده است !...
نوش جانتان

dinsdag 22 november 2011

رای (امتیاز) من کجاست ؟

 کاربران محترم بالاترین به علت اختلاس در امتیازات ما  فردا شب همگی با هر گونه عقیده و تفکرسیاسی  بعد از اذان مغرب به افق اسرائیل درهمین مکان گرد هم میاییم تا امتیازات از دست رفته خود را از مسولین محترم سایت بالاترین باز پس گیریم !

من اگر بنشینم /// تو اگر بنشینی /// چه کسی برخیزد ؟

با قبولی طاعات من الله توفیق  


maandag 21 november 2011

دو خبر در یک روز : اختصاص چهارصد خشت طلا برای بازسازی حرم عسکریین... و بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر...

امروز در خبرگزاری فارس خواندم که نماینده ولی فقیه در مازندران گفت: مازندران تاکنون 400 خشت طلا برای بازسازی حرم عسکریین اختصاص داده است .
و باز امروز در خبر گذاری ایلنا خواندم که وزیر سابق کار دولت‌های سازندگی و اصلاحات گفت: در حال حاضر دستمزدهای دریافتی جامعه کارگری پاسخگوی سبد هزینه مختصر زندگی آن‌ها نیست.
نمی خوام بگم چه حالی شدم چون شما هم مطمئن هستم دقیقا حالت من را دارید ! 
البته تنها جای شکرش اینجاست که اگر قرار باشد اسرائیل و امریکای جهان خوار... به کشور ما حمله کنند همان بهتر که هر چی خشت طلا داریم هر چه زودتر برای بازسازی حرم عسکریین از کشور خارج کنند و به همسایه مسلمانی که هشت سال یار و یاورمان بود و همیشه در صلح و صفا بوده ایم، عطا کنیم تا مبادا سرمایه های ملی مان که ۳۳ ساله توسط رهبران انقلاب  با خون و دل ازش نگهداری کردند به دست اجنبی ها بیافتد !
                                                چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است


http://www.iranpressnews.com/source/111908.htm    : چهارصد خشت طلا برای بازسازی حرم عسکریین
http://www.iranpressnews.com/source/111931.htm   : بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر قراردارند

zondag 20 november 2011

امروز، تنها به ایران و برای ایران بیاندیشیم!




ای که دستت می رسد کاری بکن...


پیــش از آن کـــز تــو نیـاید هیچ کار...


 دیروز


 - سی و دو سال پیش شاه مملکت ایران در حالی که درد اشغال میهن و بیماری جانکاه سرطان، روان و تنش را فرسوده بود و فروتنانه (آری فروتنانه!) با این بینش که ماندنش در سرزمینی که "خون" و "خشم" و "جهل" جلوی چشم هم میهنانش را گرفته و غبار کینه آستان دل هایشان را آلوده و اهریمن تازی گری خردهایشان را ربوده، تنها سبب گسترش خونریزی و جنگ و جدال درونی می شود، مرزهای کشورش و خاک پرگوهرش ایران را که دری بسوی پیشرفت و تمدن بدان گشوده شده بود، رها کرد تا در غربت غم انگیز غرب، واپسین دم زندگانیش را با درد و آه و بغض بکشد و از این دنیای پر از دروغ و نیرنگ برود و بدان بدرود گوید.


 شاه این مملکت در آن هنگامه ی شوم شورش دوم تازیانِ ننگین ِدستار به سر و تباهی ِخرد و ناسپاسی ِمردمانِ ایران، تنها یک گفتار را بارها و بارها بازگو کرد:


 "به ایران بیاندیشید! امروز تنها به ایران بیاندیشید، به ایران، به ایران..."


 افسوس و شگفتا که گوش ها چنان کر و چشم ها چنان کور بود که در پس مانده ترین و بی ارزش ترین اندیشه های مردمان آن زمان -از حزب و گروه و دسته های رنگارنگ تا آدم های به قول خودشان غیر سیاسی- کوچکترین و کمترین جایی برای اندیشیدن به ایران و برای ایران نبود.


 و محمد رضا شاه که بدین خوی افسارگسیخته ی مردم پی برده بود، آینده ی شوم امروزی ایران را در واپسین سخنان و سفارش هایش بیان داشت و تنها خواسته اش را چنین گفت که اگر روزی ایران از فلاکت کنونی رها شد و روی رهایی دید، کالبدش را در میهن خودش در کنار سد ها آزاده ای که در میان شعله های ایران ویرانگر شورش57 سرهایشان به جوخه های دار و سینه هایشان به گلوله های تفنگ سپرده شد، به خاک پر گوهر ایران بسپارند. ندای واپسین ِ واپسین شاه ایران پس از یورش تازیان دوم، به سوگ نامه ی واپسین شاه ساسانیان پیش از تازش نخست تازیان می ماند؛ نخستین را ایرانیان هرگز نشنیدند و حتا به فرمان یک ایرانی-نمای میهن فروش –ماهوی نام- یزدگرد سوم را کشتند! و ندای شاه پهلوی را نیز هیچ کس هیچ کس -حتا برای ایران و اندیشه بدان- نشنید.


 پَریروز


 - یک هزار و دویست سال پیش، جنگاوری دلاور از سرزمین آذرآبادگان، پس از اشغال ایران به دست عرب های تازی، بر آن شد، تا اشغالگران میهنش را از خاک ایران بیرون راند و دمار از روزگار این متجاوزان نو کیش در آورد و هستی پلیدشان را تار و مار کند.


 بابک خرمدین، که می دانست فرجام شوم تاراج گری تازیان چیزی جز ویرانی و اشغال نیست و این ویرانگری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دامن آیندگان و آینده ی ایران را نیز می سوزاند، گرچه می دانست فرجام راه درازآهنگ نبرد با بَربَرهای تازی چیزی جز کشته شدن نیست، یعنی همان فرجامی که پیش از او نیز آریوبرزن، یوتاب، سیاوش و ده ها دلاور دیگر این مرز و بوم یافته بودند (آریوبرزن و یوتاب را اسکندر و سپاه بَربَرش تیرباران کردند و سیاوش را افراسیاب و سپاه تورانی سرش را بریدند) اما مرگ جاودانه و شرافتمندانه در راه ایران را به زندگی دون و فرومایه برتر شمرد؛ آری: ننگ باشد زندگانی/مرگ بِه، تا که این زندگانی...


 بابک که در آغاز دست-تنها و بی کس بود و سرمایه ای برای اندوختن نیرو و توشه ای برای راهی شدن به نبرد با دشمنان نداشت، دل خسته اما پر امید و بی بیم به هر شهر و سامان و ده و دهات و روستا و برزنی رفت تا بتواند برای گردآوری نیروی جنگاور و سرمایه ی نبرد، همیاری و گلریزان و فان ریزنگ کند.


 وی، چندین سال توانست سَر ِ ایران را از گزند تازیان درنده و بر بری رهاند، و در این راه زندگی و فرزند و داشته ها و سرانجام جان خویش را داد؛ آری:
"کی فُتَد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آنکه شد فدا
در ره وطن، بهر افتخار؟"


 و دردا و دریغا که این بار نیز، نا هم میهنی افشین نام، ناجوانمردانه، به تنگ چشمی دستیابی به زر و زور، بابک دلیر را به چنگال کَرکَسانِ خلافت اسلام انداخت؛ آه که تاریخ پر شوکت و شُکوه و پر سوز و سوگ ایران، پر است از این داستان تلخ: 
"من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد"




امروز


 - امروز از پس ِپشت این روزگاران رفته بر ایران، باری دیگر یک هم میهن، یک آزادی خواه، یک کنش گر دلسوز و دلسوخته ی ایران که بهترین سال های زندگانیش را در رنج دوری از میهن همچنان مانده در بندش گذرانده، یک شاهزاده ی ایرانی (یا هر چیز دیگری که به فرمان تعصبتان بنامیدش!) سخن از آزادی، هم بستگی و اتحاد همگانی، رهایی ایران از چنگ جنگِ دشمن خانگی و بیگانه، تلاش برای نجات جان و آزادی زندانیان، فرمان عفو عمومی و بخشش همگانی و لغو همیشگی دار و اعدام داده است. در تمام این سال ها در هر جای این دنیا چه در سرزمین مادری ایران و چه در جاهای دیگر حقی و دادی از ایرانیان پایمال شد و بیدادی بر آنها رفت، صدای اعتراضش را بلند کرد؛ از کشتار و زندان و جنایت در ایران تا اشرف عراق. از رنج و گرفتاری و مرگ و میر کشتی شکستگان پناهجو در جزیره ی کریسمس استرالیا تا پناهجویان زلزله زده ی شهر وان ترکیه...


 او نیز "بابک-وار" کوشیده نیرو و توش و توان ایرانیان را در چارسوی گیتی به دور هم گرد آورد و یک دله و یک آرمان و هم بسته و هم پیمان کند. شاهزاده در همه ی این سال ها کوشیده به ایرانیان "دشمن شناسی" و جلوگیری از "دشمن تراشی" را بازگو کند. زیرا سی سال است که از میان "بر سر هم زدن های بیهوده ی حزبی" و "دست به یقه بردن های بچه گانه ی گروهی" ایرانیان در مجادلات زمان فرسایشان نه تنها دشمن اصلی را که همانا "جمهوری اسلامی" است، گم کرده و نمی شناسند بلکه ناباورانه در میان یکدیگر به دنبال دشمن می گردند و تمام زمان و سرمایه هایشان خرج این بازی های بچه گانه و اتهام زنی های کودکانه گذشته است.


 همگان نیک می دانیم که وی از هرگونه دادگری نیک و بد تاریخی و دسته و جناح و حزب بازی مبرا و جدا است و هرچه تاکنون گفته فرا حزبی و ملی بوده است.


 من نمی دانم بعد از سه دهه بر سر زدن های حزبی و بازی های درون گروهی از سوی احزاب چپ و راست و چه و چه... و در حالی که ایران در بحرانی ترین روزهای تاریخ خود به دست یک "رژیم بحران آفرین" به سر می برد، کی وقت آن می رسد که همه ی ایرانیان به "مفهوم واقعی کلمه" متحد و هم بسته شوند. آخر فایده ی "رجزخوانی ها" و "جنگ افروزی ها"ی درون-گروهی چه بوده است؟ انگار هنوز تنها چیزی که در این جدل ها از سوی مدعیان آزادی و دموکراسی برای ایران به پستوی فراموشی سپرده شده، خودِ "ایران" است! و من هنوز نمی دانم اندیشه به ایران بدون عصبیت و تعصب و جنگ و جدال کی می خواهد وارد گفتمان و کردوکار سیاسی ِسیاسیّون شود؟!


 سخن بر سر شخص گرایی یا سیستم حکومتگری و شایست یا ناشایستی آن نیست؛ به قول خود شاهزاده: "ما تا زمانی که صاحب-خانه نشده ایم، چگونه می توانیم به دکوراسیون و طرح موکت و فرش بیاندیشم؟!" آری تا به مفهوم اشغال ایران نرسیم، نمی توانیم متحد شویم. چرا نمی خواهیم بفهمیم که ایران از ما گرفته شده؛ آن وقت ما می خواهیم هنوز دشمن را از ایران بیرون نرانده، چپ یا راست، پادشاهی یا جمهوری بر آن بنشانیم. شگفت انگیز است!




گفتاری دیگر


 - اما در کنار این گفته ها که تازگی هم ندارد، خرده ی دیگری را نیز می خواهم بگیرم و چون عادت به خودسانسوری ندارم، سخنم را بی هبچ پرده ای بازگو می کنم. شاید بر این تکه ی افزوده ی این نوشتارم داوری های زیادی شود، چندان مهم نیست؛ پس همین الآن بگویم که شخصا کار اخیر وبلاگ نویس مصری را می ستایم و همبستگی خود را با هر عمل آزادی خواهانه و ضد سیستم مردسالاری در هر جای جهان اعلام می دارم.


 شوربختانه در میان ایرانیان این حقیقت تلخ را شاهدیم که در حالی که ایران خودمان به وسیله ی مشتی وحشی در بند شده و انواع و اقسام ویرانگری ها و جنایت ها در آن روی می دهد، بسیاری چشم بر کشورهای دیگر دوخته اند تا اگر خبری یا رخدادی روی داد، سوژه ای درست کنند، بزرگش کنند و بدان شاخ و برگ بدهند.


 در اینکه دفاع از آزادی، حقوق انسان ها و بویژه زنان در هر کشوری بایسته و شایسته است، هیج شکی نیست، اما این درست نیست که مثلا زنان سرزمین خودمان را که سی و اندی سال است از سوی این حکومت اصلا انسان شمرده نمی شوند، فراموش کرده و برای دفاع از یک دختر جوان مصری (که البته کار دلاورانه ای کرده و شایسته ی درود و آفرین و سپاس و ستایش و پشتیبانی است) همه ی آن چیزهایی که در ایران به وسیله ی حکومت و فرهنگی زن ستیز روی می دهد نادیده گرفته شود و با "ژست های سوپر روشنفکرانه" تمام زمان و توان را صرف سوژه پردازی از این خبرها کنیم.


 بسیار خوب، ما نیز از اقدام جسورانه ی علیا ماجد –به ویژه در آستانه ی روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان- قدردانی و از او پشتیبانی می کنیم، اما پرسش من از همه ی مدعیان دفاع از حقوق زن این است که چرا اینگونه ژست ها را برای دختران و زنان ستم کشیده ی سرزمین خودتان نمی گیرید؟ مگر آن دختر هم میهن جوانتان را فراموش کرده اید که در خیابان در اعتراض به حجاب و قوانین زن ستیز اسلامی و فرهنگ واپسگرای مردسالار، شلوار از پای بیرون آورد؟ چرا آن زمان این جو جهانی و همگانی در پشتیبانی از او و دختران درون ایران را به راه نیانداختید؟


 آیا می دانید زنان در درون ایران چه مشکلاتی دارند؟ آیا می دانید در هیچ جای دیگر دنیا به اندازه ی ایران اشغال شده، به شعور زنان توهین نمی شود؟ آیا می دانید زنان از حق حضانت فرزند محرومند؟ آری مادر را از اساسی ترین و نخست ترین داشته اش یعنی فرزند بی نصیب می کنند! آیا می دانید زنان سرپرست خانوار با چه مشکلات جان فرسایی روبرو هستند و به زور می توانند شکم بچه هایشان را سیر کنند؟ چرا به این گرفتاری های خانمانسوز و دردناک اعتراض نمی کنید؟ چرا آن موقع که زنان و دختران را به اسم طرح امنیت اخلاقی مورد ضرب و شتم قرار می دهند برای دفاع از زنان هم میهن خودتان کمپین نمی گذارید و این لباس ننگین را پاره نمی کنید و به شکلی اعتراضی برهنه نمی شوید (یا هر کار دیگری که جنبه ی اعتراضی داشته باشد) آیا می دانید در ایران خودتان آری در ایران، سن روسپیگری و مصرف شیشه و کراک به چهارده سال رسیده است؟ آری درد زنان و دختران هم میهنمان خیلی عمیق تر از درد زنان و دختران در هر جای دیگر است. خواهش می کنم همگی مدعیان حقوق زن بازتاب و پژواک این صدا شوند و "دایه ی مهربان تر از مادر" برای دیگر سرزمین ها نشوند؛ "چراغی که به خانه ی تاریک خودمان بایسته و روا است به سرای سرزمین دیگر روا نیست!"


 آری، درد زنان وطنمان یکی-دوتا نیست که بشود با ژستی مافوق فمنیسنی، به نابرابری های رفته بر آنان اعتراض کرد.


 اصلا پرسش من این است چرا این همه وقت و انرژی و توان که برای بحثی پُر دامنه در مورد عمل یک دختر مصری گذاشته می شود، برای اعتراض به جمهوری اسلامی گذاشته نمی شود، چرا در آستانه ی این روزهای سرنوشت ساز برای کشورمان و در بُهبُه ی نشست شورای حکام آژانس انرژی اتمی یا صدور قطع نامه علیه تروریسم جمهوری اسلامی، ایرانیان نباید در ژنو و نیویورک و هر جای دیگر اعتراض خود به رژیم جنگ افروز و جهان ستیز و ایران سوز اسلامی را به گوش جهان برسانند؟ وقتی به مصاحبه ی مطبوعاتی رییس انرژی اتمی ایران می اندیشم، بی اختیار شرمم می آید از اینکه این مردک چرا باید با آن لبخند مسخره ی پلید و با گستاخی تمام سخن از ادامه ی بی چون و چرای فعالیت هسته ای بزند! (هرچند می دانم که این ژست ها جنبه ی داخلی دارد و رژیم مفلوک به وضعیت خراب خود واقف است!) آری، مشکل از کم کاری ماست که رژیم اینگونه گستاخ و جهان بی خیال شده است.


 تا ما خودمان را نشان ندهیم و کاری اساسی نکنیم و به ایران نیاندیشیم و از خواب بیدار نشویم و یک کار مثبت در جهت اتحاد همگانی را از سر نگیریم و بدان ادامه ندهیم، آنچه به سود ایران و ایرانی است، رخ نمی دهد. در میان همه ی گروه های اپوزیسیون، تنها گروهی که تاکنون بر روند اعتراض هایش تداوم بخشیده و کم یا زیاد بدان ادامه داده، سازمان مجاهدین خلق است، اینان حتا اگر تنها برای هدف "نجات اشرف" گرد هم آیند، جای بسی سپاسگزاری دارند و به گمانم این تلاش برای نجات جان عده ای از هم میهنان با هر گرایش فکری و سیاسی که دارند، بسیار سودمندتر و مهم تر و ستودنی تر از کش دادن به مساله ی یک دختر مصری است (باز هم تکرار می کنم کار او شجاعانه، فراموش ناشدنی و شایسته ی سپاسگزاری و پشتیبانی است)

 درحالی که هنوز حاشیه پردازی و شاخ و برگ دهی به ماجرای دختر مصری ادامه دارد،ایران ویرانگری دشمنان نیز همچنان ادامه دارد. تشکیلات دروغ پراکن بی بی سی که اخیرا به وسیله ی یک محققدست نشانده و سرسپرده اعلام کرده بود: "ایرانیان، آریایی نیستند"، به تازگی نیز مدعیشده: "آیین نوروز پایه و اساس ایرانی ندارد و از جاهای دیگر به ایران راه یافتهاست!"...


 این نشان می دهد که اگر ما خموشی و خمودگی و خفتگی پیشه ی خود سازیم وگرفتار خبرپراکنی های دیگر شویم، انیرانیان کم کم وجود خود کشوری به نام ایران را نیز منکر میشوند!


 این نوشته، درد دلی بود با همه ی آنهایی که دلی بهر ایران می تپانند و نگران روزگار سرنوشت ساز آنند؛ جا دارد بار دیگر امیدوارانه خواهش کنم:


 دست بردارید بخاطر ایران، امروز فقط به ایران بایندیشید، ایران، بخاطر ایران فقط به اتحاد برای ایران بیاندیشید.






29 آبان 2570


ایران

منبع:پارس دیلی نیوز : http://parsdailynews.info/92773.htm

donderdag 17 november 2011

احساس یک شهروند اسرائیلی نسبت به ما ایرانیها !

بیایید برای چند لحظه هم که شده  فرض کنیم شهروند اسرائیلی هستیم و کشوری به نام ایران حدود سه دهه آرزوی نابودی و محو شدنمان را دارد !
کشوری با رهبران  فناتیک با کارنامه ای کاملا سیاه ...
کشوری که همیشه مخالفان ما (حزب الله و حماس و...) را حمایت کرده تا روی آسایش نبینیم !
کشوری که رهبران توهم زده اش در جنگ با ما حتی از امام زمان هم انتظار کمک  دارند!
کشوری که هدف اصلیش برای ساخت بمب اتم نابودی ماست !
کشوری که بارها و بارها پرچم کشور ما را آتش زده  و غرور ما را جریحه دار کرده  !
کشوری که هزاران آرزوی شوم دیگر برایمان در سر میپروراند !
کشوری که روشنفکرانش  تا خبر حمله را شنیدند  ، هزاران بیانیه از موافق تا مخالف رژیم (!) علیه عملکرد ما دادند   ( ولی در این سالها که آرزوی مرگ و نابودی ما را میشنیدند  ، سکوت کردند ! )
حال شما ایرانی متفکر دوست دارید من شهروند اسرائیلی چه حسی  داشته باشم ؟!

maandag 14 november 2011

تیتر یک هفته خبر در جمهوری اسلامی ایران !

افرادی که از حمله امریکا و غرب هراس دارند لطفآ تیترهای جمع آوری شده یک هفته گذشته از جمهوری اسلامی را بخوانند تا خود قضاوت کنند که در جنگ آسیب بیشتری خواهیم دید  یا با ماندگار ی همین حکومت اسلامی !؟
 غيرفعال بودن 18 درصد واحد های صنعتی ///بازار داغ خرید و فروش کلیه ///بازداشت ۴۵ طلافروش در مشهد ///افزایش 15 درصدی قیمت‌ها در کشور ////تجاوز گروهی به یک دختر جوان در مشهد مقدس ///اپیدمی گسترش ایدز از راه جنسی رو به افزایش است ///دستگيری مديرعامل سابق يک مجتمع پتروشيمی ///درگیری میان مردم شهر گجین و نیروی انتظامی ///آسیب فساد اقتصادی از تحریم ها بیشتر است ///سه میلیون حساب بانک صادرات مسدود شد///بازداشت ۸۷ نفر تحت عنوان «ارازل و اوباش» ///خواننده جوان دربند در سلول انفرادی است ///تعطیلی بزرگترین کارخانه تولید ورق گالوانیزه///بازداشت خبرنگار بدلیل اظهار نظر در باره انفجار تهران ///جنایت ۲۰۰هزار تومانی ///توطئه تروریستی رژیم برای حمله به سفارت عربستان در بحرین ///كشته شدن 102 نفر در تعطيلات آخر هفته ///اجرای 94 حکم اعدام و قطع عضو در خوزستان ///افزايش ‌٨/٣درصدی وقوع قتل ///حضور صدها دانشمند اتمی و موشكی كره شمالی در ايران ///بازداشت یک فعال کارگری و دو فعال دانشجويی ///پروازها میان ایران و چین 7 برابر شد ///روزانه 60 ایرانی در حوادث جاده‌ای کشته می‌شوند ///دانشجوی کارشناسی ارشد از حق تحصیل محروم شد///پیشنهاد باج 40 میلیارد دلاری رژیم به روسیه///اعدام دو تن دیگر در قم///خبرنگاران ورزشی در فرودگاه منامه دیپورت شدند///بی خبری ازسرنوشت فعال محیط زیست بازداشتی///افت 5 پله ای «شاخص رفاه» در ایران///صف طويل بيکاران در انتظار تحقق وعده ها ///قطع گاز واحدهای صنعتی اصفهان ///رئیس انجمن اقتصاد دانان ایران بازداشت شد///تائید یکسال حبس ابوالفضل عابدینی، فعال حقوق بشری///ورود خانم ها به پیست های اسکی ممنوع شد///زندگی خانواده بی‌سرپناه تهرانی زیر برف و باران///تماشای خشونت ارزان‌ترين تفريح///هشدار درباره تخريب بی رويه فضاهای سبز تهران///بازداشت سه شهروند کُرد در مریوان///کسری 100 ميليارد دلاری در سرمايه گذاری نفت ///ورود غیر قانونی لباسهای آلوده به کشور///آریا آرام نژاد، خواننده جوان بازداشت شد///یکی دیگر از فعالین دانشجویی دانشگاه تهران بازداشت شد///بازداشت چند شهروند در کردستان توسط نیروهای حکومتی///اكثر زنان با هدف تسكين درد مصرف مواد را آغاز می‌كنند///شکایت از رسانه‌ها به خاطر اختلاس 3000 میلیارد تومانی///یورش مامورین به منزل یک هموطن زرتشتی ///مشکلات تنفسی کروبی/وزارت اطلاعات دارو تجویز می کند///باز نشدن چرخ جلوی هواپیمای ایران ایر ///آتش گرفتن چرخ هواپیمایی ایران ایر در لندن ///آتش سوزی در هواپیما ی ایران ایر در پرواز تهران - چابهار /// از بال هواپیمای ایران ایر بنزین می چکید/// نقص فنی در پرواز مشهد - تهران؛ بیهوشی مسافران./// ۷۷۸ نفر امسال در حوادث کار جان باختند، رشد ۱۸ درصدی مرگ‌های ناشی از حوادث کار و هزاران خبر ناگوار دیگر ...
 حال چه کسی از جنگ میترسد ؟!   
فقط کمی خرد لازم است تا بدانیم ۳۳ ساله که خودمان به میهنمان بدترین حمله را کرده ا یم و هر روز نسبت به دیروز ویران تر  و از هر لحاظ جز عقب مونده ترین کشورهای جهان شده ایم  و  اینبار حمله به ایران وضعیت را از این بدتر نمیکند  و مطمئنا اگرخرد یا لیاقت داشته باشیم میتوانیم بعد از جنگ، از ایران آزاد, ژاپن و  کره جنوبی بسازیم یا  بلعکس از ایران کره شمالی بسازیم . در کل همه چیز بستگی به لیاقت خودمان دارد!
 فقط بسنجید شرایط حال حاظر ایران به مراتب از زمان جنگ ایران و عراق بد تر است .

zondag 13 november 2011

آیه اختلاس نازل شد!

یا ایها الذین اختلسوا فی بیت المال و تبدیله بدلار و یخرجونه الی تورنتو للعشق و الحال و لا تکشکشون المسئلة بی خیال!

dinsdag 8 november 2011

نفرت ویلیام شوکراس خبرنگار و نویسنده انگلیسی از محمد رضا شاه پهلوی

انگلستان در برابر کارهای شاه، بویژه در برابر تصمیم های ایشان در مورد کنسرسیوم دچار پریشانی و سر در گمی شده بود، ولی چون نیاز داشت، همه چیز را بر خود هموار می کرد... یک بار که دو وزیر مختار برای دیدن شاه ایران به تهران سفر کرده بودند، فریاد و سر وصدای نمایندگان و دولت در انگلستان بهوا رفته بود.... حالا کار ما (انگلستان) بجایی رسیده بود که با یک بشکن شاه ایران، دو تا وزیر مختار ما باید بدوند و به دستبوسی ایشان بروند!؟

ویلیام شوکراس. خبرنگار و نویسنده انگلیسی

جالب است بدانید که ویلیام شوکراس، یکی از متعصب ترین، فالانژترین نویسنده های انگلیس است که حساسیت زیادی به افتخار و شوکت بریتانیای کبیر و دولت فخیمه دارد. وی برای خالی کردن دق دلی خود، پس از درگذشت شاه فقید، کتابی بنام «معمای شاه مات» نوشت، و در آن زشت ترین و رکیک ترین کلمه های را برای شاه و بانو اشرف پهلوی بکار برد...
این چکیده یی از کتاب وی می باشد:

حکومت محمدرضا شاه پهلوی در اوج قدرت در ان شرایط مطلوب ناگهان فروریخت. شاه از همان نوجوانی هوس ران بی بندوبار و خودخواهی وصف نشدنی بود. به نظر محمدرضا مادیات تمام مسایل دنیا را می گشود در حالی که تجربیات تاریخ و زندگی خلاف ان را به وی ثابت کرد. او مرد لحظه بود و به هر بهایی حتی به بهای سرنوشت و واژگونی زندگی دیگران به اهداف خود می رسید. رفتار بی تفاوت شاه نسبت به سرنوشت قربانیان خود از نوجوانی با تکیه بر پول اسان و راحتی که در اختیارش بود هویدا بود و می خواست تمام مسایل سیاسی اجتماعی اخلاقی و ناموسی را با صرف پول حل کند. نگارندگان در این کتاب با توجه به زندگی و حوادث دوران محمدرضا پهلوی به بررسی دلایل سقوط وی و پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته اند عنوان های برخی از مباحث مندرج در کتاب عبارت اند از: شاه از دید نزدیکانش تحلیلی بر دیدگاه سفیران بیگانه دوران شاه اصلاحات اداری به عنوان برنامه دولت وضع کشاورزی بعد از اصلاحات ارضی ماهیت اجتماعی طبقه متوسط واردات کالاهای مصرفی غربی و اثرات اجتماعی و فرهنگی ان انقلاب سفید و بازتاب ان منطق ایت الله خمینی: در قم دستگیری ها و حوادث خونین 15 خرداد رژیم در سراشیبی سقوط و ابان 57 تهران و نشست شاه و سفیران.

woensdag 2 november 2011

فراخوان گرد همایی در دفاع از حق تحصیل و در حمایت از دانشجویان در ایران ( هلند /لاهه )

Stand up for Iranian Students' rights to education
Join "Can You Solve This?" worldwide Campaign

English and Persian below

... Een goede opleiding is in Iran niet vanzelfsprekend. Op basis van je politieke overtuiging of je geloof kan een universiteit of een hogeschool jou de toegang weigeren. Daarmee kun je jezelf niet verder ontwikkelen maar ook je bijdrage aan de opbouw van je land wordt belemmerd. Can You Solve This?

Je kunt je stem laten horen!
Op dinsdag 8 november 2011 overlegt in de Tweede Kamer de Vaste Commissie voor Buitenlandse Zaken met de Iraanse Nobelprijs winnares Dr. Shirin Ebadi. Voorafgaand aan dit overleg willen we onze stem laten horen VOOR het recht op onderwijs in Iran. Kom ook en laat je stem horen!

www.can-you-solve-this.org/nl/

www.facebook.com/canyousolvethis
در دفاع از حق تحصیل و در حمایت از دانشجویان در ایران

سرکوب گسترده مردم در ایران مرزی نمی شناسد و نقض اولیه ترین حقوق انسانی به اشکال مختلف بروز میکند. از جمله جوانانی که افکار و عقاید متفاوتی دارند از حق تحصیل در دانشگاه محروم میشوند و رویاها و آینده شان نابود میشود. سه شنبه ۸ نوامبر همزمان با طرح این موضوع در جلسه استماع پارلمان هلند با حضور خانم شیرین عبادی در مقابل ساختمان پارلمان در لاهه گردهم می آییم تا صدای دانشجویان محروم از تحصیل ایران باشیم. اگر معتقدید که حق تحصیل یک حق اولیه انسانیست صدای بیصدایان در ایران باشید
بیایید با هم صدایی باشیم تا از آینده آنان دفاع کنیم

از ۳ تا ۵ بعد از ظهر تجمع، سخنرانی و آکسیون اطلاع رسانی به شهروندان
از ۵ تا ۶ جلسه استماع پارلمان

دو نکته مهم
یک. از کلیه هموطنان خصوصا جوانان و دانشجویانی که مایلند در بخش آکسیون اطلاع رسانی به شهروندان مشارکت کنند درخواست میشود جهت آمادگی راس ساعت ۱۴.۳۰ در کنار مجسمه مرکزی میدان حاضر باشند
دو. لطفا دعوت گسترده از دوستان و دانشجویان غیر ایرانی فراموش نشود. آکسیون اطلاع رسانی بهترین فرصت برای جلب مشارکت غیر ایرانیان و برجسته کردن موضوع ایران در سطح عمومی ست
www.can-you-solve-this.org/ir

www.facebook.com/canyousolvethis

Stand up for Iranian Students' rights to education
Join "Can You Solve This?" worldwide Campaign

In Iran, the denial of education is a reality that many young people are being forced to accept as they are systematically being denied access to universities and institutions of higher learning. This is not because the institutions of learning are not available, but rather, because these young people have different political views, social affiliations or religious convictions.

The young people in Iran are facing an injustice we cannot choose to ignore. They urgently need the support of all those who want to see the right to education implemented throughout the world. It is our responsibility, as members of the global community, to ensure that this right is respected and that justice is adhered to.
Join and invite others to join!
http://www.can-you-solve-this.org/
www.facebook.com/canyousolvethis