zaterdag 8 februari 2014

وقایع انقلاب پنجاه هفت از دید یک غیر سیاسی !

 
 
در بهمن ماه هستیم . ماهی که یاد آور تلخ ترین و زیباترین(!) روزها برای ایرانیها بود. انقلابی که به همت غرب و شرق و رهبران گروه های ضد پادشاهی و حضور اکثر مردم صورت گرفت.
شاه رفت . همه آمدند و کم کم از آن همه, خمینی (جمهوری اسلامی) ماند و دیگران  رفتند...
بسیاری از سیاسیون, مخصوصا افرادی که در آن روزها برای به ثمر رساندن انقلاب؛ نقش بسزایی را ایفا کردند در این روزها برای توجیه کار خود دست به قلم شدند.
در عرض این سی و پنج سال هزاران مطلب بحث بر انگیز در این زمینه  نوشته شد و همه سعی داشتند حق را به خود دهند.

اما چرا حال " اکثر مردم " از پادشاهی که روزی مخالفش بودند به نیکی یاد می کنند؟  مردمی که اهل فلسفه بافی  و حاشیه رفتن نیستند و همه چیز را گاها بهتر از روشنفکران (!) مقایسه کرده و تشخیص می دهند.
 
مگر یک سیاست درست, یک جامعه و اقتصاد درست را به همراه ندارد ؟ اگر جواب آری است که ما در آن زمان بهترین آزادی اجتماعی را داشتیم و هر شخص با هر نوع دین و مسلک قابل احترام بود . حتی همجنسگراها!! که مکان مخصوص خود را داشتند . چیزی که تقریبا در هیچ کشور مسلمانی سابقه نداشت. موسی به دین خود بود و عیسی هم به دین خود. ( آزادی اجتماعی صد در صد بود )
وضعیت اقتصادی هم که جز بهترین ها بودیم . بعد از ژاپن دومین اقتصاد آسیا را داشتیم . در آمد سرانه هر ایرانی تقریبا پنج برابر کشور های همسایه بود. حدود یک میلیون خارجی در ایران مشغول به کار بودند. یک ایران که روزگاری شبیه حلبی آباد بود  با مدیریت درست  پدر و پسر به یکی از پیشرفته ترین کشور ها مبدل گردید. بطوری که در دنیا نام ایران در دهه پنجاه خورشیدی بر سر زبان ها بود و بسیاری آرزوی دیدن چنین کشوری را داشتند. ارتشش در دنیا جز بهترین ها بود. روز به روز شاهد پیشرفت بیشتر بودیم . تحصیل در هر مقطعی رایگان بود. تمام جوانهای با استعداد میتوانستند در بهترین دانشگاه های جهان با خرج دولت تحصیل کنند. 
یک کارمند یا کارگر بعد از چند سال کار صاحب یک منزل و اتومبیل می شد. در اکثر خانواده ها خانم ها کار نمی کردند و دارای چندین بچه بودند ولی با درآمد یک شخص ( پدر خانواده ) همه اداره می شدند.
در گذشته کمتر شخصی متوسل به دروغ , ریا , کلاه برداری و تن فروشی می شد و جامعه سالمی را دارا بودیم . اخلاق و وجدان وجود داشت که دلیلش هم کاملا واضح است.
اما آزادی سیاسی کامل نبود . عده ای زندان بودند و حتی عده ای هم کشته شدند ( طبیعتا کشتن هرگز راه حل مناسبی نبود ) و یکی از اشتباهات رژیم گذشته است. حتی اگر آنهایی که حکم مرگ گرفتند سابقه آدم کشی و یا جنگ های چریکی می داشتند. 

ولی باید دانست خواسته اصلی انقلابیون چه بوده ؟

بی شک هیچ گروهی  از انقلابیون خواستار " دموکراسی " نبودند و زمانی که شخص پادشاه تن به خواسته آنها داد و بختیار حاضر به دادن همه نوع آزادی بود کسی نپذیرفت!

انقلابیونی که شخص خمینی با آن سطح سواد و شعور را یک بت می دانستند و حاضر شدند زیر پرچمش سینه بزنند. انقلابیونی که مخالف کشتن و سخت گیری شاه بودند از همان اول دست به قتل عام زدند و حتی آنهایی که با کشتن و شکنجه مخالف بودند در بهترین وجه سکوت را اختیار کردند!

هیچ گروهی از انقلابیون با آن همه شعارهای زیبا  به فکر منافع مردم قدمی بر نداشتند. همه خوشحال و سر مست از اینکه شاه رفته و یک تو دهنی بزرگ به امپریالیسم زدند. همان امپریالیسمی  که  بعد ها میلیون نفر از آنها  در دامانش پناه گرفتند. همان هایی که آرزوی شوروی... کوبا ... کره شمالی  و .... را در سر میپروراندند! حتی عده ای بودند که  هم چپ میخواستند هم اسلام ! یعنی خود فاجعه ... 

به هر روی همه با کلک و تزویر وارد گود شدند به این خیال که روحانیون ساده اندیش را بعد از پیروزی کنار زده و حکومت را به دست می گیرند و اهداف شوم خود را به اجرا می گذراند . روحانیون همه را شکست و فراری دادند. آن "همه" که شاه را نوکر بیگانه میدانستند  به خود ""غرب"" پناه آوردند!
سالها ماندند, مبارزه کردند ولی همچنان جهان سومی باقی ماندند. حتی کوچکترین آداب و اصول دموکراسی را بعد از سالها زندگی در دموکرات ترین کشورها نیاموختند. هنوز که هنوزه صدای مخالف خود را قطع و اگر بتوانند سر کوب می کنند!
 
 همانهایی که به پادشاه دیکتاتور(!) ایراد میگرفتند... 
بعد از سه دهه نتوانستند یک جمع کوچک موفق برای مبارزه با جمهوری اسلامی تشکیل دهند.

براستی آنها چه طرحی برای ارائه دادن داشتند که در کشور اجرا نمیشد ؟ چه طرحی که در جهت منافع ملت بود ولی حکومت پهلوی مخالف چنین طرحی بود ؟
قانون اسلام ١٤٠٠ سال پیش را میخو
استند ؟ اگر نه . پس برای چه به دنبال روحانیون بودند ؟
آنهایی که رویای شوروی و کوبا  شدن را در سر داشتند چرا به غرب پناهنده شدند ؟

البته که همه انقلابیون حالا تفکرشان صد درجه تغییر کرده ولی جالب اینکه هنوز از شخص پادشاه همان توقع را دارند که گذشته داشتند!!
چرا ؟
چون در فرهنگ سیاسی ما هنوز پذیرفتن اشتباه جز محالات است!
 

برای دیدن تصاویر آن روزگار از صفحه تاریخ در تصویر بازدید کنید
تصاویری که هر کدام نشان گر بسیاری از واقعیت هاست.

 

Geen opmerkingen:

Een reactie posten