zaterdag 14 december 2013

سرخوردگی و افسردگی فعالین سیاسی!

 
بیش از سه دهه است که نالایق ترین افراد بر کشورمان حاکم هستند. کشوری که بعد از انقلاب سال پنجاه و هفت روز به روز ویرانتر شده و این ویرانی ها و فشار زندگی چنان تاثیر منفی بر روحیه مردم گذاشته که گاها به کرامت انسانی و اخلاقیات پایبند نیستند.
با این همه فشار سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و ... در کشور, بسیاری که تقریبا میشه گفت بالای  %٩٠ ترجیح می دهند در کار سیاست دخالتی نداشته  و به اینگونه مسائل نپردازند!
استدلال عام ملت برای دوری از سیاست این است که سیاست پدر و مادر ندارد. یا برای چه زندگی مان را به خطر بیاندازیم ؟ برای اکثر ایرانیهای خارج از کشور ترس از بازگشت به ایران و از این قبیل استدلال های ...
در این میان عده بسیار کمی نتوانستند  براحتی از کنار این همه بی عدالتی حاکمان و زجری که بر ملت وارد است, چشم پوشی کنند. این عده کم دارای نگرش های گوناگون هستند. بی شک اکثر آنها آرزوی سرافرازی و آبادانی ایران و ایرانی را دارند ولی برای رسیدن به آرزوهایشان از مسیرهای  کاملا متفاوتی عبور کرده  که متاسفانه تا به امروز نتیجه مثبتی به دست نیامده است!

شاید یکی از دلایل عمده که سیاسیون نتوانستند آنچنان برای رسیدن به هدف اتحاد داشته باشند, تجربه تلخ سال پنجاه و هفت باشد. پیش از انقلاب یک بار همه به هم اعتماد کرده و بعد از پیروزی بد جور از جناحی که حمایت کرده  رو دست خوردند. 

 ناگفته نماند که دولت ایران هم با امکاناتی که در اختیار دارد همیشه به اختلافات جناهات دامن زده و جلوی هر گونه اتحادی را تا حدی گرفته ...
البته  قشر سیاسی ما هم دارای ضعف بسیار است. مخصوصا ایرانیان خارج نشین که سالها در کشور دموکرات زندگی کرده ولی از دموکراسی آنچنان که باید و شاید نیاموخته اند. در حرف همه دموکرات ولی در عمل ...!

بطور کل تمام سیاسیون با همفکران خود نشست و برخاست دارند و در جلسات و اتاق های فکر تشکیل شده  از هم چنان و به به و چه چه می شنوند که به نوعی به خود بزرگ بینی و تکبر دچار شدند. به باور بنده بسیاری دشمن اصلی که همانا سران رژیم باشند را فراموش کرده و برای گروه مخالف دسیسه چیده و برای حذف دیگری افتخار هم می کنند!

در این سالها بسیاری برای آزادی ایران از دست روحانیون  دلسوزانه قدم در این راه گذاشته و خواستند مفید واقع شوند ولی بعد از مشاهده چنین مسائلی حسابی دلسرد و گاها افسرده شده تا اینکه کاملا کناره گیری کردند. از قشر سیاسی که تقریبا روشنفکر ترین قشر جامعه است و خود را جز عام نمی داند به مراتب بیشتر از این انتظار می رود.
به هر حال باید از گذشته درس گرفت و اگر قرار بر این باشد که همان روش را ادامه دهیم  مطمئنا هرگز به پیروزی دست نخواهیم یافت.
 

Geen opmerkingen:

Een reactie posten