zondag 30 oktober 2011

مقایسه ۲ زمان !

تابحال بارها شده که وضعیت اقتصادی را با زمان گذشته مقایسه کرده باشیم  یا از بزرگتر ها شنیده باشیم که در آن زمان با فلان قدر حقوق چه کارهایی میتوانستیم انجام دهیم یا قدرت خرید تا چه حد بوده (حال آه و حسرت کشیدن ها بماند ) ولی اینبار می خواهم قدرت خرید در زمان گذشته ایران را با قوی ترین کشورهای اروپایی در حال حاضر مقایسه کنم و به این نتیجه برسیم تا چه حد پول نفت سر سفره ما ایرانیها تقسیم میشد .
بطور متوسط در آن زمان ایران یک کارمند یا کارگر ماهی "سه هزار تومان" درآمد داشت ( البته بودند افرادی که کمی کمتر و بیشتر هم میگرفتند )
در اروپا کشوری مثل فرانسه ، بلژیک ، آلمان و هلند درآمد یک کارمند یا کارگر بطور متوسط "دو هزار یورو " در ماه میباشد .
در ایران با آن درآمد یک نفر میتوانست ۱۰۰ بار باک ماشینش را در ماه پر ازبنزین کند (لیتری ۶ ریال )و اما در اروپا در حال حاضر ۲۲ بار ! ( حالا میگید خب کشور ما نفت خیز بوده )
در ایران میتوانستید با آن در آمد ۲۵۰۰ تا ساندویچ ۱۲ ریالی بخرید و حالا در اروپا ۲۵۰ تا ساندویچ ۸ یورویی ! :):)
یک کارمند بعد از ۳ سال کار میتوانست با پس انداز صاحب خانه شود ولی در اروپا یک کارمند با وام مسکن بعد از ۳۰ سال صاحب اصلی خانه میشود !
حالا همینطور از مواد غذایی گرفته تا هر چیز دیگر که مقایسه کنید به آمارهای نجومی میرسید که به جای سوت، صدای شیپور در مغزتان میشنوید :):)
تور ۳۱ روزه اروپا فقط ۴۹۹۹ تومان !
فراموش نکنید من وضعیت ایران سابق را با زمان حال ایران مقایسه نکردم و همینطور با همان زمان اروپا مقایسه نکردم ، بلکه با حالا اروپا (سال ۲۰۱۱ ) مقایسه کردم .
ببینید از لحاظ اقتصادی ما کجا بودیم ؟ ( البته فراموش نشود در آمد سرانه یک ایرانی ۵ برابر یک فرد در کشورهای مجاور ایران بوده )
برای پی بردن به حقیقت مطلب کافیست کمی تحقیق کنید .
حال به کجا رسیدیم که بیشتر ایرانیها آرزوی زندگی در اروپا را دارند ؟
در حال حاضر بیشتر ایرانیها برای چه از کشور خارج میشوند ؟ آزادی سیاسی ؟ آزادی اجتمایی ؟ وضعیت اقتصادی ؟
مگر غیر از اینست که همه کشورها در حال پیشرفت و رو به جلو هستند ، حال چه شده که اروپاییها هنوز نمیتوانند آن امکاناتی که در ایران سابق بوده را به شهروندان خود بدهند !؟
نا سپاسی ملت  ما را به کجا کشاند ؟ جامعه ما از آن همه نعمت بر خوردار بود ولی حیف و صد ها حیف ....

شکر نعمت نعمتت افزون کند...کفر نعمت از کفت بیرون کند

zaterdag 29 oktober 2011

واقعیت هایی درباره زنان و مردان!

-1 برای بیشتر خانوم ها مهم ترین مسئله ،امنیت مالی است.
-2 با این که امنیت مالی برایشان بسیار مهم است،ولی باز هم بیرون می رن و لباس های گرون قیمت می خرن.
-3 با این که همیشه لباس های گرون قیمت می خرن،ولی مدام میگن که چیزی ندارن بپوشن.
4 -با این که می گن چیزی ندارن بپوشن، ولی همیشه هم قشنگ و شیک لباس می پوشن.
-5 با این که همیشه قشنگ و شیک لباس می پوشن،ولی می گن لباس هام دیگه کهنه و درب و داغونه.
-6 با این که میگن که لباس هاشون کهنه و درب و داغونه،ولی  انتظار دارن که شما همیشه از تیپ شون تعریف کنید.
-7 با این که همیشه انتظار دارن ازتیپ شون تعریف کنید،ولی وقتی هم شما این کار رو می کنین ...حرف هاتونو باور نمی کنن.(می فهمن که داری مخ شونو می زنی)
 
-1 تمامی آقایون شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند
-2 در حالـی که شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند،ولی در هرصورت وقت واسه خانوم ها دارند.
-3 در حالـی که در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولی اون ها رو  به حساب نمی آرن.
-4 در حالی که اون هارو به حساب نمی آرن، ولی همیشه یکی تو دست و بالشون هست.
-5 در حالی که همیشه یکی تو دست و با لشون هست،ولی بازم شانس‌شون رو  روی تور کردن بقیه خانوم ها امتحان می کنن.
6- در حالی که شانس شونو روی بقیه خانوم ها امتحان می کنن،ولی دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه.
-7 در حالی که دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه، ولی بازم درس عبرت نمی گیرن وهنوز هم می خوان شانس شون رو روی  بقیه خانوم ها امتحان کنند. _
 

vrijdag 28 oktober 2011

اکسیون های حمایتی از زندانیان سیاسی ایران

تا همه آنها آزاد نشوند ، ما همه در بندیم !
درود به همه دوستان عزیز. این صفحه صرفا برای حمایت از زندانیان سیاسی باز شده و به هیچ گروه و حزبی وابستگی ندارد . هدف ما شناسایی زندانیان سیاسی گمنامی است که در زندان های جمهوری اسلامی گرفتار هستند. لذا از همه شما دوستان گرامی تقاضامندیم که ما را, در این هدف بزرگ و همچنین اعلام برنامه هایی (اکسیونهای مختلف) که برای کمک به این هموطنان در نظر داریم, یاری کنید .
باز هم تاکید میکنیم این صفحه کاملا فرا حزبی است  و به صورت مستقل اداره می شود.
از تمامی فعالان حقوق بشر تقاضا میکنیم در صورت تمایل با ما همراه شوند.



لطفآ برای عضویت در فیسبوک روی اکسیون های حمایتی از زندانیان سیاسی کلیک کنید.
http://www.facebook.com/pages/%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/209969522404460?sk=info


من اگر برخيزم.تو اگر برخيزي .همه برمي خيزند ...

با من اكنون چه نشستنها ، خاموشيها
با تو اكنون چه فراموشيهاست
چه كسي مي خواهد
من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد
من اگر ما نشوم ، تنهايم
تو اگر ما نشوي
خويشتني
از كجا كه من و تو
شور يكپارچگي را در شرق
باز برپا نكنيم
از كجا كه من و تو
مشت رسوايان را وا نكنيم
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه برمي خيزند
من اگر بنشينم
تو اگر بنشيني
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آويزد
دشتها نام تو را مي گويند
كوهها شعر مرا مي خوانند
كوه بايد شد و ماند
رود بايد شد و رفت
دشت بايد شد و خواند
در من اين جلوه ي اندوه ز چيست؟
در تو اين قصه ي پرهيز كه چه؟
در من اين شعله ي عصيان نياز
در تو دمسردي پاييز كه چه؟
حرف را بايد زد
درد را بايد گفت
سخن از مهر من و جور تو نيست
سخن از تو
متلاشي شدن دوستي است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
آشنايي با شور؟
و جدايي با درد؟
و نشستن در بهت فراموشي
يا غرق غرور؟
سينه ام آينه اي ست
با غباري از غم
تو به لبخندي از اين آينه بزداي غبار
آشيان تهي دست مرا
مرغ دستان تو پر مي سازند
آه مگذار ، كه دستان من آن
اعتمادي كه به دستان تو دارد به فراموشيها بسپارد
آه مگذار كه مرغان سپيد دستت
دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد
من چه مي گويم ، آه
با تو اكنون چه فراموشيها
با من اكنون چه نشستنها ، خاموشيهاست
تو مپندار كه خاموشي من
هست برهان فراموشي من
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه برمي خيزند

donderdag 27 oktober 2011

سخن از بزرگان جهان

يک فيلسوف تابحال هرگز يک روحاني را نکشته است 
در حاليکه روحانيون فلاسفه زيادي را کشته اند....
"دنيس ديروت"
 
وقتي که مردم بيشتر آگاه مي شوند،
کمتر به روحاني و بيشتر به معلم توجه مي کنند.
"رابرت گرين اينگر سول"
 
دين بهترين وسيله
براي ساکت نگه داشتن عوام است.
"ناپلئون بناپارت"
  وقتي مروجين مذهبي به سرزمين ما آمدند،
در دست شان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمين هايمان را داشتيم.
پنجاه سال بعد، ما در دست کتاب هاي مقدس داشتيم و آنها در دست زمين هاي ما را داشتند.
" جومو کيانتا"
 
روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبيعى دو جنس حساسيت دارد،
اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد.
"سوزان ارتس"
قسمت هايى از انجيل را که من نمى فهمم ناراحتم نمى کنند،
قسمت هايى از آن را که مى فهمم معذبم مى کنند.
"مارک تواين"
   
به من بگو قبل از تولد کجا بوده اي
تا به تو بگويم پس از مرگ کجا خواهي رفت.
"نيچه"
 
مذهب مردم را متقاعد كرده كه : مردی نامرئي در آسمانها زندگي مي كند
كه تمام رفتارهاي تو را زير نظر دارد، لحظه به لحظه آن را.
و اين مرد نامرئي ليستي دارد از تمام كارهايي كه تو نبايد آنها را انجام دهي،
و اگر يكي از اين كارها را انجام دهي،
او تو را به جايي مي فرستد كه پر از آتش و دود و سوختن
و شكنجه شدن و ناراحتي است و بايد تا ابد در آنجا زندگي كني،
رنج بكشي، بسوزي و فرياد و ناله كني
ولي او تو را دوست دارد !
" جورج كارلين"
 
 
يكي از بزرگترين تراژدي هاي بشريت اين است كه
اخلاقيات بوسيله دين دزديده شده است.
" آرتور سي كلارك"
  
آنجا كه علم پايان مي يابد،
مذهب آغاز ميگردد .
" بنجامين ديزرائيلي"
 
 
دين،
افساري است که به گردن تان مي اندازند،
تا خوب سواري دهيد،
و هرگز پياده نمي شوند،
باشد که رستگار شويد...
"کائوچيو"
  
اولين روحاني جهان
اولین شيادی بود
که به اولین ابله رسيد.
"ولتر" 
__,_._,___



 

woensdag 26 oktober 2011

با خشونت هرگز

سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب ، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
خوب، دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
پاک تنبل شده ای بچه بد
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
ما نوشتیم آقا
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد
و سپس ساکت شد...
اما همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،
کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زد
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، که حسن را ببرم!
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من به یاد آورد این کلام را...
که به هنگامه ی خشم
نه به فکر تصمیم
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
هرگز...
 

dinsdag 25 oktober 2011

چهار آبان زاد روز پادشاه فقید ، محمد رضا شاه پهلوی خجسته باد

گذشته زیبا و پر افتخاری داشتیم و دیگر هرگز برنخواهد گشت،که خالی از اشتباه نبود... ولی خالی بود از خیانت به وطن و فاصله میان خیانت و اشتباه بسیار است.امروز هم به جاست که به حال و آینده توجه بیشتری کنیم و تنها چشم به از دست رفته ها ندوزیم بلکه بیدارشده و آنچه را باقی مانده است، از تباه شدن نجات دهیم.پاینده باد ایران ما ،فرخنده باد زادروز شاهنشاه آریامهر عزیز و مهربان که با رفتنشان از ایران شادی و خوشبختی را با خود از ایران بردند

zaterdag 22 oktober 2011

آخر عاقبت سران جمهوری اسلامی در فردای آزاد ایران !

این روزها همه جا بحث سر"آخرعاقبت" دیکتاتورهاست  و همه در رویاهای شیرین خود دیکتاتورها را به شیوه های گوناگون  محاکمه میکنند  ! من هم دوست داشتم نظرم را بنویسم که امیدورم این مطلب به گوش آقایانی که در جمهوری اسلامی دستشان مستقیم به خون افراد آغشته بوده ، برسد .
مطمئن هستم تابحال بسیاری  از شما به این قضیه فکر کردید که اگر روزی وضعیت  رژیم تغییر کرد با رهبر و رئیس جمهور و تمام افرادی که مستقیم دستشان به خون آلوده بوده، چه باید کرد .
در این مورد همه میدانیم نظرات بسیار متفاوت است !
افرادی خواهان اعدام هستند . افرادی خواهان بخشش وآشتی ملی و این طور حرفها ...
افرادی دوست دارند که سران رژیم را در  دادگاه های بین المللی (دادگاهه لاهه ) محاکمه و زندانی شوند .
افرادی هم دوست دارند که  اینها برای امرار معاش تا آخر عمر کارهای سخت انجام بدهند و و و ... 
 دوستی نظر میداد که بهتر است  اینها در تابستان در گرمترین نقاط کشور به کار کشاورزی و در زمستان در سرد ترین نقاط کشور کار ساختمانی انجام بدهند ! :))
اما نظر من کمی متفاوت است . من دوست دارم یک مکان همانند باغ وحش ، البته سر پوشیده بسازند و هر انسان خبیسی مثل "خامنه ای " را در یک غرفه بیاندازند . و بگذارند که ملت با خریدن بلیت به تماشای اینها بپردازند . و هر شخصی هر جمله ای یا  درد دلی که داشت را بتواند آزادانه بیان کند .
البته به علت ازدحام جمعیت در روزهای اول ، به هرشخصی فقط یک بار اجازه ورود بدهند . در ضمن بخاطر اینکه افراد داخل قفس آسیبی نبینند و قوانین حقوق بشر را هم رعایت کرده باشیم ، برای قفس اینها از میله های فولادی و همینطور توری آهنی استفاده شود تا افراد احساسی و خشمگین نتوانند با پرتاب سنگ یا هر چیز دیگر به اینها آسیبی برسانند ! :)
این کار چند تا  حسن  داره ! یکی اینکه همه ملت میتونند به آرزوشون برسند و حرفهای که ۳۳ ساله در درونشان سنگینی کرده را براحتی بزنند  و افراد داخل سلول  به اجبار گوش کنند و بدانند که ملت چه خواسته هایی داشته و اینها چه کرده اند .
دوم اینکه  منبع درامدی میشه برای دولت ! :) تازه طرفدارانشان هم میتواندند به دیدار رهبر عزیزشان رفته و  قربون صدقه شان بروند .( یعنی کل ملت را راضی نگه داشتن )
شاید حالا مسخره کنید و بخندید . ولی حسابش را بکنید که مثلا چند تا جوون برای خوش گذرانی آخر هفته چندین گیلاس مشروب بنوشند و بعد  از این مکان مقدس بازدید کنند :))))
البته این روش را اول خود جمهوری اسلامی  پیاده کرده ، در زندانهای سیاسی ، مخصوصن برای افراد چپ که باید صدای نا هنجار قرآن را برای سوهان روح از صبح تا شب میشنیدند !
حال ما میخواهیم که اینها از صبح تا شب صدای دل نشین ملتشان را بشنوند . ( ایرادی که ندارد ! )
از شما دوستان خواهش میکنم نظرات خود را در کامنت  بنویسید تا ﻣﻘﺎم ﻣﻌﻈﻢ رﻫﺒﺮي  بداند که ملت شریف همیشه در صحنه ، چه خوابی برایشان دیده است .

donderdag 20 oktober 2011

فیلم درخت الکل

این فیلم کوتاه
که در آفریقا تهیه شده ، به زبان فرانسه است برای شما که زبان فرانسه صحبت نمیکنید مطمئنا گفتار فیلم مفهوم نخواهد بود .
اما مسئله ای نیست زیرا که با این توضیحات مطمئنا درک خواهید کرد که جریان از چه قرار است !!
در آفریقا درختی میروید که سالی یکبار میوه بسیار آبدار و خوشمزه ای ببار می آورد که حاوی مقدار زیادی الکل است .
ماروئلا میوه ای است وحشی که درآفریقای جنوبی میروید و وقتی میرسد در اثر آفتاب مقدار زیادی الکل در خود تولید میکند که مساوی یک آبجو گیرائی دارد .
این همان میوه ای است که از آن لیکور آمورلا را تهیه می کنند . بدلیل کمبود آب در این ناحیه وقتی که میوه این درخت میرسد حیوانات زیادی برای رفع تشنگی و فرار از گرما به زیر این درخت پناه می آورند و نتیجه را خودتان در این فیلم ویدیوئی ببینید و کلی بخندید.
 
آخه یکی نیست بگه مجبورید اینهمه از این میوه بخورید که اینطوری کله پا بشید ؟
 
مخصوصا" اون میمونه....

woensdag 19 oktober 2011

ماجرای دوستم و روح در جنگل !

دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل،جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی.20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر . دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
پشمم ریخت.
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم.
یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم.ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم.که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد.رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین.بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند.
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،
یکیشون داد زد:
ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود

dinsdag 18 oktober 2011

اولین مردمان دنیا ... ایرانیان بودند!

اولین مردمان دنیا                                   
 ۱: اولین مردمان جهان که نخ به سکه میبستند و در داخل تلفنهای عمومی می انداختند  ، ایرانیها بودند!
۲ : اولین مردمانی که توانستند از کارتهای اعتباری تلفنهای عمومی استفاده کنند ، بدون آنکه اعتبارآن کم شود ،ایرانیها بودند !
۳ : اولین مردمانی که  نوشابه های تقلبی ساختند ،ایرانیها بودند !
۴ : اولین مردمانی که در صادرات به کشورهای شمالی ایران به جای حنا ، خاک رنگی فروختند ، ایرانیها بودند !
۵ : اولین مردمانی که کشف کردند دروغگویی و ریا و کلک بازی برای موفقیت ضروری است ، ایرانیها بودند !
۶ : اولین مردمان دنیا که همزمان هم مایل هستند گرمشان شود و هم سردشان ، ایرانیها بودند ، چون همزمان با روشن کردن بخاری ، پنجره ها را باز میکنند !  
۷ : اولین مردمانی که در گروه کم توسعه ترین کشورهای دنیا قرار دارند ولی ادعا و توقع برترین مردم دنیا را دارند، ایرانیها بودند !
۸ : اولین مردم دنیا که کمتر از همه کار کردند اما  بیشتر از همه عجله داشتند و تندتر از همه رانندگی میکردند ، ایرانیها بودند ! 
۹ : اولین مردم دنیا که کمتر از همه کتاب می خوانند و بیشتر از همه اظهار فضل ، ایرانیها بودند !
۱۰ : اولین مردم دنیا که در خانواده های "دیکتاتوری" زندگی می کردند و انتظار حکومت "دموکرات" داشتند ، ایرانیها بودند !
۱۱ : اولین مردمانی که فقط به گذشته خود افتخار میکنند و حال چیزی ... ندارند ، ایرانیها هستند !
وسعت دنیای هرکس به اندازه وسعت تفکر اوست .

zaterdag 15 oktober 2011

گزینش نام های راستین پارسی/ایرانی برای فرزندان در سالهای کنونی

هیچ دقت کردید که در چندین سال گذشته کمتر خانواده ای ، اسمهای عربی برای فرزندانشان انتخاب میکنند !
اگر باور ندارید یک نگاه به دور بر خود بیاندازید و ببینید چند درصد  ازآشنایان و اقوام  شما برای فرزندانشان اسم عربی انتخاب کردند !؟
حتی چند ماه قبل مطلبی خواندم که رییس آمار ثبت احوال هم نگران این جریان بود که دیگر خانواده ها نامهای پیامبران را بر روی فرزندانشان انتخاب نمیکنند !   
 چرا تا قبل از انقلاب اکثریت ملت اسم هایی همچون : محمد ، علی ، رضا ،حسن ، حسین و .... برای  فرزنداشان انتخاب میکردند و حالا اسمهای اصیل فارسی... ؟
فکر میکنید دلیلش چیست ؟
یعنی ملت تا این حد به اصل خودشون برگشتند  ؟ یا نفرت از اسلام ... !؟

حتی اگر دقت کنید میبینید تا قبل ازانقلاب بیشتر جوانها زنجیر طلا با پلاک ( الله ، محمد و علی ) در گردنشان آویزان میکردند ، ولی در حال حاضر جوانها زنجیر طلا با پلاک فرهور یا تخت جمشید یا علامت شیر با شمشیر ! 

براستی علت چیست ؟
نفرت از رژیم اسلامی یا ... !؟
هر چی هست از بابت این جریان  خیلی خوشحالم که ملت در حال بیدار شدن است . درسته که با انقلاب سال ۵۷ سقوط  آزاد کردیم و از عرش به فرش رسیدیم !  ولی فکر میکنم چیزی که بعد از ۱۴۰۰ سال بدست آوردیم ، خیلی با ارزشتر از این حرف هاست .
جالبتر اینجاست که از شخصی که کاملا مذهبیست و اسم دخترش را اصیل ایرانی انتخاب کرده بود ، پرسیدم که چرا اسم دخترت که روز میلاد فاطمه زهرا بدنیا اومد ، "فاطمه" نگذاشتی و" پارمیس" انتخاب کردی ؟ بیچاره سرخ و سفید  شد و آرام گفت نمی خوام وقتی دخترم بزرگ شد بخاطر اسمش جلوی دیگران خجالت بکشه !!!!!!!!! فقط باید من را میدیدید که کم مونده بود بجای دو تا شاخ ، چهار تا شاخ در بیارم :))))
به هر رو از  طرز و تفکر جوانان امروزی بسیار شادمانم و امید دارم که روز به روز روشنتر و به فرهنگ اصیل ایرانی بیشتر ارج بنهند .
لینک اسامی نامهای اصیل فارسی : http://p30city.net/showthread.php?t=5582

donderdag 13 oktober 2011

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم ؟

چه کسی میخواهد من و تو "ما " نشویم ، خانه اش ویران باد !
جمله زیباییست ، نه ؟
چند درصد امید دارید  که روزی من و تو هم بلاخره یک روزی "ما " بشویم ؟
تا بحال به این فکر کردید که چرا ، نتوانستیم با اندیشه های متفاوت  متحد باشیم  ؟
با داشتن این همه وسایل اطلاع رسانی (تلویزیون ، رادیو ، اینترنت ،...)  و این همه افراد سیاسی روشنفکر و رهبران اپوزوسیون و و و ...! براستی چرا ؟
تا به کی هر روز بدترین خبرها را از داخل ایران بشنویم و با صد ها آه گفتن ها به رختخواب برویم و با غصه بخوابیم ، و فردا روز از نو، روزی از نو !
براستی  چه زمانی قرار است رهبران ما ( چپ ، راست ، مذهبی و غیر مذهبی و و و ... ) همه در کنار هم بایستند و بیانیه ای یا فراخوانی بدهند ؟
تا به کی به فکر مطلب نوشتن و انرژی گذاشتن علیه یکدیگر باشیم ؟
تا به کی سرامداران رژیم جمهوری اسلامی را با نداشتن اتحاد، شاد کنیم ؟
فقط همه میدونیم که دوست داریم کشوری آزاد و اباد داشته باشیم ، همه دموکراسی میخواهیم ، همه بهترین و مدرنترین  کشورهای جهان را سر مشق خود قرار دادیم و خیلی چیزهای خوب خوب دیگر هم  آرزو داریم . ولی یک بار صادقانه حاظر شدید که تحقیق کنید و بدانید کشورهای پیشرفته چه کردند که ما نکردیم ؟
فکر میکنید که بعد از ۳۳ سال مبارزه ، حال به جایی نرسیدیم که بدنبال نقاط وجه مشترک مثبت یکدیگر باشیم و نیمه پر لیوان را ببینیم ؟
آیا باور دارید که ایران مال همه ماست ؟ باور دارید که باید همه و همه با هر نوع تفکر و اندیشه سیاسی  در کنار هم با عشق و محبت زندگی کنیم ؟ یا هنوز زوده ... و حالا حالاها بجنگیم !؟
چند درصد از شماها در فردای آزاد ایران به رفراندم اعتقاد دارید ؟  چند درصد از شما ها باور دارید که دیگر حکومت تک حزبی هیچ جایگاهی در بین ملت ما نداره ؟
پس چرا متحد نمیشوید ؟؟؟ اینبارسخنم با تمام رهبران اپوزوسیون است ! بیاید دست یکدیگر را بگیرید و با هم متحد شوید و به ما ملت درد کشیده ثابت کنید که خواهان تلاش برای آزادی ایران هستید .
مگر غیر از متحد شدن راه دیگری هم برایمان مانده ؟ نشنیدین که میگن یک دست صدا نداره ! امیدوارم که منتظر معجزه نباشید . این  بر همگان ثابت شده که هیچ کشوری دلش به حال ما نسوخته و همه به فکر منافع و چاپیدنمان هستند .
شما را به وجدانتان قسم میدهم یک بار هم که شده بیاید همه و همه دست برداری به سوی همدیگر دراز کنیم .فراموش نکنید هنوز پدری نمرده که بخواهیم از حالا سر ارث و میراث  دعوا کنیم .
میدانم که ۳۳ سال پیش با هم علیه نظام پهلوی متحد شدید و انقلاب کردید و همه از همدیگر رو دست خوردید، و خاطره تلخی از متحد شدنتان برایتان ماند! ولی باز چاره کار چیست ؟
هموطن من همین حالا بسیاری از همیهنانمان بخاطر آزادی من و شما  در بند هستند . هر روز چندین نفر را اعدام  میکنند . میتونید حتی چند دقیقه حال و روز آنها را تجسم کنید و خودتان را جای آنها بگذارید؟
میدانید که آنها تمام چشم و امیدشان به ماست ... ، حالا  حساب برسید ما کجای کار هستیم !
در آخر من دست تمام آزادیخواهان و رهبرانی که بدنبال اتحاد هستند ، میبوسم و سر تعظیم فرد میاورم .
به امید روزی که همه با هر نوع اندیشه و تفکر به هم عشق بورزیم و دست در دست هم میهن عزیزمان راآزاد و  آباد کنیم .
http://www.youtube.com/watch?v=NvjW_ZXcAxg

woensdag 12 oktober 2011

روشنفکران.حکومت پهلوی به اصلاحات نیاز داشت یا انقلاب!؟

روشنفکران.حکومت پهلوی به اصلاحات نیاز داشت یا انقلاب. آیا شما نمیدانستید با روی کار آمدن دکتر بختیار کار تمام شده...یابدنبال قدرت بودید..شما بودید که ما را به ورطه نابودی کشاندید.
وکماکان تلاش میکنید حکومت پهلوی را با جمهوری اسلامی مقایسه کنید.فقط به این دلیل که به اشتباه اعمال وافکارخوداعتراف نکنید.وآنرا بپوشانید.
آیادرحکومت پهلوی افراد خانواده ما را تا سینه درزمین خاک میکردند وتا مرگ به سروصورتش سنگ میزدند..
آیادر گذشته انسان را درون گونی میکردند واز ارتفاع به پایین میانداختند تا بمیرد.
آیا درگذشته دست وپای مردم فقیروتهیدست را با ساطور قطع میکردند.آیا مردم درایام عیدنوروز بجای شادی عزا میگرفتند.
آیاایران پر از قبرستون و زندان بود.آیا حکومت پهلوی نیاز به انقلاب داشت..آیاشاه مخالفین را بصورت فله ای اعدام میکرد.به روشنی پاسخ چند تن از همرزمان شما در حکومت گذشته اعدام شدند..
آیا ارزش ما در دنیا این بود.آیاوفور کار نبود.آیا نیروی کار خارجی در ایران نبود.آیا....
براستی شما بدنبال چه بودید.که ما را اینچنین گرفتار وایران را ویران کردید.واکنون نیز حاضر نیستیددر کنار هم بنشینید وهمدیگرراتحمل کنید.
شاید اگر شما بجای جمهوری اسلامی در قدرت بودید.بدتر بودید.اکنون که چیزی در دستانتان نیست.مخالفین خود را نمیتوانی تحمل کنی.پس چرا به شاه ایراد میگرفتید که او دیکتاتوراست وآزادی نمیدهد.
آیا شاه سزاوار انقلاب بود.شما مسئولید.هرکس عده ای را بنام هوادار گرد خود جمع کرده وبه مطیع بودن آنان دلخوش کرده..وبرایشان مهم نیست که مردم نابود وایران ویران گشته.وبه هواداران خود آموزش داده اند.به هر سخن مخالفی هجوم بیاورند..وهنوز به این باور نرسیده اند.که غرب وامریکا با طیفی از درون حکومت در حال مذاکره وسازش است.زیرا که اپوزیسیونی وجود ندارد.
اون بالا نشستید ومردم را به جلو هل میدید که چرا با هم متحد نمیشید..آخر ای با انصاف 70میلیون را چطور میخواهید با هم متحد کنید.در صورتیکه شما چند گروه خود نمیتوانید با هم متحد شوید.تازه ما بیسواد و شما روشنفکر وروشنگرید.
آخر شما چرا حرفی واسه گفتن ندارید.مگر نمیبینید شما دارید به کنار زده میشوید.دنیا در حال سازش با حکومت است.چند باربگویم .
شما نه سیاستمدار ونه تحلیلگرید.اوضاع را با اخبار رادیو وتلویزیون وروزنامه ها تحلیل میکنید..تو را بخدا دیگر بس است.
وقتیکه هرکس از نظام قهر میکند.فردا به اپوزیسیون تبدیل میشود.شما نمیتوانید جایگاهی داشته باشید.چرا..
چونکه شما خواهان قتل عام سردمداران خونریز هستید.چرا ..چون شما منسجم نیستید.چرا .چون شما بدنبال قدرت وحتی رهبری هستید.از دست شما ناراحت ونومیدم.زیرا هزاران نفر عاشقانه با سخنان زیبا ومواج شما به سینه دیوار رفته وطناب دار بوسیدند.
شما نه به اشتباهات خود اعتراف میکنیدونه حتی به منشور حقوق بشر کوروش بزرگ معتقدید.که هیچکس حق ندارد بخاطر گناه فردی .خانواده ی او را مواخذه کند.گیریم که شاه بد بود .خیلی بد.آیا فرزند او نیز گنهکار است....
نگویید که من شاه اللهی هستم به هوادارانتان نگویید بر من هجوم آورند..اگر شما بهترید.به ما ثابت کنید اما سخنرانی نکنید.وکلماتی بکار ببرید که برای ما مردم بیسوادهم قابل فهم باشد...اینک اجازه میخواهم با ملت ایران واپوزیسیون شنواسخن بگویم.
اجازه بدهید ساده و بی پرده اوضاع امروزو فردای ایران را تشریح کنم.برای تمامی مردم .ومفسرین وتحلیل گران مسائل سیاسی ایران. مملکت ایران نابود گشته. بیکاری وفقربیداد میکند. حذف یارانه ها مزیدبرعلت گشته. شرکتهاوواحدهای صنفی یکی پس ازدیگری به تعطیلی کشیده میشوند. کارگران وبیکاران معترض گشته اند. دزدی وچپاول سرسام آورشده . اعتراضات گسترده گشته.و نیروهای وفادار به رژیم طرد ومنفک میشوند. وفردا به اپوزیسیون تبدیل میشوند. اقتصادمضمحل ومسولیتهای همسو تصادف کرده اند. بزرگترین حامی تبلیغاتی آنان درسوریه به مخاطره افتاده است .محاصره اقتصادی تنگتر گشته. ودریک کلام خرج رژیم بیش از دخلش است .واین یعنی مرگ. ودراین آشفته بازار چرا احمدی نژاد خود راازصف حکومت جدا نکند وبه اپوزیسیون تبدیل نشود. تمام اعتبار م را روی این مقاله وتحلیل وپیش بینی نهاده ام.تا مردم اینقدر دلهره وتشویش نداشته باشند.که آینده چه خواهد شد.واین پیروزی که مرتب از زبان کارشناسان میشوند.که نزدیک است چرا دهها سال بطول انجامیده؟ به هرتقدیر در آینده خواهیم دید. جابجایی تعدادی از مقامات امنیتی ایران وامریکا را زیراامریکا وغرب بدنبال منافع ومادیگرا ودرقبال ملت خود پاسخگوهستند .لذا ازوارد شدن در جنگ تمام عیار که خاورمیانه را به آتش بکشد دوری میکنند. با این اوصاف خواهیم دید.
به جبرجامعه جهانی .درایران شال وعبا بتدریج کناررفته وکت وشلوار وحتی کروات جای آنرا میگیرد.
حکومت دینی کم رنگ وبه آرامی بی رنگ میشود.
بخشی ازسپاه پاسدا ران درا رتش حل وبخشی وارد عرصه اقتصاد وشرکتهای خصوصی میشوند .وعده ای نیز بازنشست میشوند. اصلاحات ا ز دور نمایان میشود .
زندانیان سیاسی آزاد میشوند. وافرادی که از جور رژیم به خا رج گریخته اند. طی امان نامه به کشور باز میگردند. به جز تعدادی ازافرادسازمانهایی که وارد فاز نظامی شده اند. که بازگشت آنان کنترل شده خواهد بود.
رهبر تشریفاتی خواهد شد وشامل مرور زمان گشته تا خذف شود. مجلس خبرگان ومصلحت نظام ونیز شو رای نگهبان جایگاه خود را از دست خواهند داد.
تغیری آرام وبی سروصدا تمام ارکان سپاه پاسداران وسیاستهای آنان را در برخواهد گرفت.
تسویه حساب شخصی وجنگ خیابانی به شکل ملموس و محسوس وجود نخواهد داشت.
برنامه هسته ای ایران به فراموشی سپرده میشود. تحریمهای امریکا وغرب برداشته میشوند .
ناتو از عراق وافغانستان بیرون رفته. وایران از حمایت حماس وطالبان وگروههای تروریستی دست بر میدارد.
*توازن قوا بین آنان برپا گشته * حال باید دیدآنکه در راس تصمیم گیری ایران قرار میگیرد .این قابلیت را داردبدون اینکه به دامن امریکا وغرب فرو رود .امنیت وآرامش وآزادی را به مردم ایران هدیه کند.
اما ان گروه بیشک شما نخواهید بود.
در آنروز عده ای اسیر وزندانی افکارخود خواهند بود . درآنزمان اسلام مطرح نخواهد بود.وآنچه مهم است امنیت ملی است.
واماسئوال اساسی اینست که آنزمان کی خواهد بود؟ من نمیگویم بزودی یا فردا* زیرا200 سال دیگر نیز فردا دارد*
آغازسال۱۳۹۰آغاز این تحولات خواهد بود.وتا پایان این سال بشکل ملموس اکثر این تحولات را خواهیم دید.

dinsdag 11 oktober 2011

گند کاری شرکت هواپیمایی "ایران ایر" در آمستردام و کلن !

 
یکشنبه دوستم را به فرودگاه آمستردام بردم که با پرواز ایران ایر به ایران سفر کند .
در فرودگاه بر خلاف انتظار مسافران را عصبی و خسته دیدم که در  صف طولانی برای تحویل دادن ساک ها و گرفتن بوردینگ کارت، ایستاده اند!
وقتی جریان را پرسیدم ، متوجه شدم که پرواز "ایران ایر" روز شنبه از کلن به مقصد تهران به علت خرابی هواپیما لغو شده است . به مسافران گفته بودند که هر شخصی میتونه با قطار  به آمستردام برود  تا از آنجا با پرواز یکشنبه  به مقصد تهران پرواز کنند .
یک عده هم همانجا در کلن که آشنا یا  توان هتل رفتن را نداشتند ۲۴ ساعت در فرودگاه ماندند ، بدون اینکه حتی پول یا خسارتی  بابت این جریان از شرکت هواپیمایی ایران ایر دریافت کنند !
خلاصه هواپیما بعد از ۲ ساعت تاخیر از آمستردام بدون اطلاع رسانی حقیقی برای سوخت گیری به مقصد کلن  به پرواز در آمد ، و در آنجا هم ۲ ساعت معطل شدند ، ولی نه برای سوخت گیری! بلکه تمام ساکها و وسایل مسافران را بدون اطلاع خالی کردند تا بتوانند حد اکثر جا، مسافر سوار کنند!

بلاخره از آنجا هم با ۲ ساعت معطلی هواپیما به مقصد  تهران پرواز کرد و با چندین ساعت تاخیر به فرودگاه امام خمینی رسید . ولی وقتی مسافران میخواستند ساکهایشان را در فرودگاه تهران تحویل بگیرند ،  از مسئولین  شنیدند که فردا ( دوشنبه ) بارهایتان  با پرواز بعدی میرسد و ما ساکها را  درب منزل تحویل میدهیم . ولی تا امروز(سه شنبه)  که از بارها خبری نشده و بعد از تماس گرفتنها ... میگویند ما نمتوانیم و خودتان زحمت بکشید فردا (چهار شنبه ) تشریف بیاورید  برای تحویل بار !