vrijdag 1 juni 2012

کسانی که شاهزاده را دیدند! رضا پهلوی را چه کسانی دیدند؟ - در حاشیه




عکس از : شبکه ایرانیان هلند

                                  
لاهه سی و یک  می سال ۲۰۱۲- به کسی نباید گفته شود. شرکت کنندگان از قبل تعیین شده اند. تعیین شده اند کسانی که در خور مجلس باشند. باید آبرو مندانه و سنگین برگزار شود. سالنی در قلب لاهه. از پله ها بالا میری. از پنجره به بیرون سالن نگاه میکنی. تراموایی رد میشود. ماشینهایی رد میشوند. در جلو سالن ماشین بی ام او اسپورت که  سرنشین تیره پوستی دارد انگار در این شهر شلوغ برنده یک بخت آزمایی شده که جای پارکی پیدا کرده است٬ ولی او برنده نبود آنجا از قبل  به اصطلاح رزرو شده است. کنش پلیس او را به حرکت وادار میکند. ساعت چهار و نیم است و نیم ساعت به شروع برنامه وقت است. می آیند و می آیند تا تعداد ها زیاد شود. همان ها که قرار است در حد باشند.
 اه! تو هم هستی؟
آره من هم هستم تو هم پس دعوتی؟
فلانی هم میاد؟
 نه به اون گفته نشده تا بیاد.
 این اینجا چی کار میکنه؟
 من چه می دانم حتما دعوت شده که هست.
 راستی آن یکی  قرار بود بیاد که؟
چرا  میخواست بیاد ولی برنامه قرار بود  جمعه برگزار شود ولی سه روز پیش گفتند که یک روز عقب کشیده شده و پنجشنبه است.
آهان!
ساعت چهار و نیم است و مهمان ها اجازه حضور در تالار را پیدا می کنند. برنامه گزاران در تکاپو آماده سازی هستند. آماده سازی ها ضرب الاجل صورت می گیرد. یک ربع به پنج است. بلند گوها و وسایل پخش صدا جای گذاری شد.
ده دقیقه به پنج است و متصدیان برنامه وظایف خود را تا حدودی تفهیم شده اند.
هفت دقیقه به پنج است و سخنران در سالن انتظار متن خود را از کیفش در می آورد تا آن را آماده کند.
و ساعت پنج شد!
 
شاهزاده...نه رضا پهلوی منظورم است ... نه آقای پهلوی ....اصلا بگذریم قرار نیست  در این زمینه بحث داشته باشیم. کسی وارد سالن میشود که با مقامات هلند و دادگاه هلند رودرو شده تا از جایی که ایران است صحبت کند و به دفاع بپردازد. دو همراه با خود دارد که در صندلی ردیف اول می نشینند.
ای ایران ای مرز پر گهر/ ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان/پاینده مانی تو جاودان 
.......

سرودی که آغاز گر برنامه دو ساعته است. سخنران دوم با عنوان و لقب "دکتر" به جایگاه دعوت میشود. سخنران توضیحاتی از این که چرا دکتر است و یا دکتر شد می دهد. خاطراتی هم از خود  تعریف می کند تا به اصل موضوع برود.
اصل موضوع در بر گیرنده مواردیست که  همگان بر آن واقفیم و اخبار ایران را به خوبی آگاهیم یا حد اقل کسانی که در این نوع  برنامه ها شرکت می کنند٬ باید از رخدادهای ایران با خبر باشند.
زمان ترمز بریده و دقایق نقش ثانیه رو بازی می کنند. یک مامور امنیتی در سالن که یک هلندی است  به یک باره نقش نماینده دولت هلند و نماینده پلیس هلند را دارد و سخنران از او قدردانی میکند به زبان هلندی. البته که در عرف برگزاری مراسم رسمی٬ این قبیل گفتگو ها و آداب سپاسگذاری در اواخر برنامه است ولی در اینجا در اول صورت می گیرد.
سخنران از شخصی که به تازگی در هلند پناهنده شده  است درخواست می کند تا او هم مواردی را در این برنامه دو ساعته اعلام کند. این شخص جوان از شرایط بد پناهنجویان ایرانی به ویژه در ترکیه می گوید. همانطور که همه می دانیم شرایط پناهجویان ایرانی در کشورهایی بسیار اسفناک است . شاید حتما لازم است که در این برنامه هم اضافه شود.
زمان این نشست با سرعت به پایان نزدیک است. نیمی از زمان دو ساعته می گذرد و آقای رضا پهلوی ( و یا شاهزاده) به جایگاه رفته و منتظر سئوالات حضار است.
یاد سخنرانی استاد ایرانی دانشگاه کالیفرنیا افتادم! حدود سه سال پیش بود فکر کنم ولی دقیقا یادم نمیاد کی و یا دقیقا در کجا انجام شد. اشاره داشت به اینکه ما ایرانیها فرهنگ پرسیدن سئوال و جای و زمان ارائه آن را نداریم و این یکی از معضلات ما است.
باز خوب بود آن سه نفر جوان در این نشست به این مهمی شرکت داشتند. آن جوانی که از ته سالن با اندام ریز نقشش سئوال ونکات  ارزنده ای بیان کرد. و یا آن جوان دیگر سپید مو که دستی در قلم هم
دارد. و آخری هم سئوالی از تجزیه سرزمین مصدوم کرد. پیش خودم آرزو می کردم کاش اینها یک چند تا همزاد هم داشتند در این نشست.
حواشی برنامه
 یک نگاهی به این چند خط بالا بندازم. یعنی اینهایی که نوشتم اصل بود که حالا به حاشیه ها بخواهم اشاره کنم؟!  پس حاشیه رو حاشیه اضافه می کنم. از فیلم برداری که عصبانی شد و قصد ترک مجلس را داشت به این علت که فیلمبرداران ناخواسته مخل کارش شده بودند.عکاسی و فیلم برداری ممنوع بود ولی تنها در حد حرف.  ما ایرانیها آدمهای راضی ای نیستیم  البته عده ای هم خلاف این نظر را دارند. ولی زمزمه های ناراضی وار رگبار است. 
مهمانها شاهزاده شان را دیدند. مهمانها رضا پهلوی را هم دیدند. ای کاش فرصتی که پیش آمده بود  در اختیار آنهایی که به واقع  رضا پهلوی و یا شاهزاده را می خواستند ببینند٬فراهم میشد.  جای خیلی ها رو خالی دیدم. جای کسانی  از جنس  آن سه نفر که در چند سطر بالا اشاره کردم.
   




Geen opmerkingen:

Een reactie posten