donderdag 21 februari 2013

شرایطی که جامعه را به دروغگویی سوق داد


 
در جامعه ای زندگی کردیم که از طفولیت مجبور به کلک زدن و حقه بازی بوده ایم . مثل نقل و نبات همه به هم، حتی برای غیر ضروری ترین کار ها دروغ گفته ایم.
برای مثال:  در زمان مدرسه برای اینکه بزور کچل مان نکنند به هزار حقه (...) متوسل می شدیم.
در دوران راهنمایی یا دبیرستان برای مخفی و جابجا کردن فیلم ویدئویی مجبور بوده با تیغ داخل کتابی را برش داده تا کاست فیلم داخلش جای بگیرد.
 
در جوانی اگر مأموری ما را با جنس مخالف می گرفت مجبور به دروغ گفتن .. که طرف مقابل خواهر یا افراد فامیل است، می شدیم. همیشه به این فکر بوده ایم که مشروبات الکلی را چگونه جا ساز تا براحتی در ایست و بازرسی ها دستگیر نشویم . در زندگی برای امرار معاش مخصوصا در کار آزاد با صداقت داشتن کاری را نمی توانستیم به درستی پیش ببریم.
  در بسیاری از موارد و مشکلات اجتماعی و سیاسی.. در جامعه جرات راست گویی را نداشتیم و بر خلاف میل براحتی به دروغ و بی صداقتی متوسل  شدیم. شاید براحتی همه ما ده ها مثال دیگر از اتفاقاتی  که در زندگیمان رخ داده، بتوانیم بزنیم.
 در کشوری بوده ایم  که از رهبر تا رئیس جمهور و همینطور اکثر سران دولت و حتی صدا و سیمای کشور براحتی دروغ گفتند و آبرو را قورت داده و حيا را قي کردند. 
 
معتقدم خواه ناخواه همین امر کلک زدن و به عبارتی دروغ گفتن های اجباری، در زندگی ما تاثیر گزار بوده، به حدی که در بسیاری از موارد در حقه بازی حرفه ای.. و صداقت داشتن مان بی رنگ شده است.
متاسفانه  در حال حاضر رفتار و کردار نادرست عده ای از ما باعث شده تا به حدی در بسیاری از مکان های دنیا ما ایرانی ها را افراد با صداقتی نشناسند.

Geen opmerkingen:

Een reactie posten